بله ملال بس تست. ملال چون مردابی تنِ جسدواره را بدرون خود میکشد و درد و رنج و مچاله شدن را تحمیل میکند، در ازای چی؟ هیچ.. دقیقا هیچ.
دلم برای ح تنگ است و منتظرم اما خوب میدانم کارم با او تمام شده و دیگر نه او آنی تواهد شد که من میخواهم و ... او که از من جز جنده بودن چیزی نمیخواهد.
باید جدی باشم با مسئولیت پر تلاش و کوشا و باید برای دکتری و برای کار برنامهریزی کنم. زین پس تو میدانی که هیچ عشقی نیست و جهان هیچ ندارد که به تو بدهد پس تویی که با
باز هم جهانم تنگ شده، دلم یکی رو میخواد و عاشقی و اینها و چی تو این جهان کافیه و چی میتونه مرهم باشه؟
چرا ول نمیکنی این میل به خواستن و عاشقی رو
خب تو این ملال فقط خواب دواست که متاسفانه قهوه خوردم و خوابم نمیاد.
چرا واقعا دارم ادامه میدم؟ هنوز نفهمیدم چرا واقعا تموم نمیکنم.
ملال نیست این، این خود واقعیت زندگیه... یک مزخرف بزرگ و بیپایان...
میل به دانستن ؟ نمی دونم شاید این بهونهایا بدای ادامه ...
در این عمر که همچو جوی نو نو میرسد[مولوی]، آدمیزاده پیوسته بین دو قطب رنج و ملال در آمد و شد است. آنگاه که از رنج رهایی یابد به ملال نزدیک شده و آنگاه که از ملال رهایی یافته رنجی نو ساخته. شاد بودن این میان امریست بیاندازه جدی و مهجور مانده.
ادامه مطلب
این وضعِ بیهودگی آدم را از به یاد آوردن هم میاندازد.ملال هم نیست حتی. ملال وزن دارد لااقل. یک چیزی هست. این بیهودگی عین این ست که حافظه نداری. یاد نداری. حرف، وزن، رنگ، کلمه. هیچ که هیچ. پرت پشت پرت پراکنده میکنی توی هوا که بی سمتاند. نمیدانم دیشب بود یا کِی که آنقدر این شدید شده بود که هربار، فورا زل میزدم توی چشم اطرافیانم که ببینم چه قدر کلافهشان کردهم. پشتِ پرت مخفی میشوی. نمیدانم این چه کار بیهودهای ست که مینویسم و اینجا می
• ملال دقیقاً به چه معناست؟ ملال وضعیت عمیقاً نامطلوبی است برای انگیزشی که ارضا نشده: در وضعیتی، بهجای نومیدشدن برانگیخته میشویم، اما بنابه هر دلیلی این برانگیختگیِ ما بیپاسخ میماند و جهتی پیدا نمیکند. این دلیل شاید درونی باشد -اغلب نبود تخیل، انگیزه یا تمرکز- یا بیرونی: مثل اینکه فرصت یا انگیزههای محیطی وجود نداشته باشد. دوست داریم کاری دلنشین انجام دهیم اما میبینیم نمیتوانیم، و مهمتر اینکه با افزایش آگاهی از این ناتوا
کتاب لذت متن هم دوباره تموم شد و من فهمیدم چقدر بیشتر میفهمیدمش این بار. دفعات قبل خیلی برام سخت بود هرچند که این بارم بود قسمت هایی که کامل متوجه نشک اما کمتر بود. از صبح فقط کتاب خوندم. حالا هی میخوام گزارشی ننویسما مگه میشه. به نظرم نباید نوشته گزارشی باشه هرچند که من دنبال اینم جوری بنویسم که برام بمونه چه کارایی کردم اما باید راهی باشه.
کتاب لذت متن ، نوشتهٔ رولان بارت ، ترجمهٔ پیام یزدانجو ، نشر مرکز
چاره ای نیست : تحمل ملال ساده نخوا
صورتهای خندان، خندههای بزرگ، خندههای بزرگِ مصنوعی، محبتهای الکی، صورتهای بزک کردهی ساختگی، بینیهای ساختگی، گونههای ساختگی، ابروهای ساختگی، لبهای ساختگی، عضلات ساختگی، زیباییهای ساختگی، سر تا پای ساختگی. زیباییهای پودری مصنوعی.
بدم نمیآمد مثل مهمانی باغ زعفرانیهی رمان شب یک شب دوی بهمن فُرسی یک بازی اعدام راه بیندازم تا کثافتی که پشت چهرهی بزک کرده و لبخندهای اغراق آمیزشان پنهان شده بود آشکار شود.
بدم نمیآمد آخ
انگار انکار میکنم حقیقتی که ذهنم را تصاحب کرده.حقیقت ملال برانگیز زندگی،مرگ،پوچی.مدتهاست عمرم را میگذارنم تا فقط بگذرد چون دیگر چیزی برایم معنایی ندارد.انگار زندگیم از جایی به بعد به انتظار مرگ تقلیل پیدا کرد.ملولم از تمام رنجهای بیهودهای که وجود دارد،از شادیهای موهومی که ما را هزاران بار میفریبند و ما باز فریبشان را میخوریم.زندگیم تقلیل پیدا کرده به دوریِ حداکثر از رنجها و سختیها و انتظار اتمام زندگی.لحظاتی جوانهی ع
آدم از زندگی چه می خواهد؟ چه زن باشی چه مرد بالاخره باید هدفی داشته باشی که مثل سگ دو بزنی برای رسیدن به آن. وقتی هب ان هدف مورد نظر رسیدی باید هدف دیگری پیدا کنی و الی آخر. وگرنه ملال زندگی آدم را خفه می کند، دار می زند و فقط هیکل و جسمت است که توی دنیا می چرخد و روحت پر!
خسته می شوی، زجر می کشی، خودت را می زنی به چیزی که می خواهی برسی. گاهی آنقدر این رنج و درد را تحمل می کنی که رسیدن را شیرین می کند ولی گاهی وقت ها دیر می رسی. دیر می رسی به خواسته ات
امروزه با فردی مواجه می شویم که مثل آدم های ماشینی رفتار میکند؛ کسی که خود را نمی شناسد و نمی فهمد، تنها کسی که می شناسد شخصی است که تصور می کند باید باشد، گپ زدن های بی معنایش جای گفتاری از دل برآمده را گرفته، لبخند تصنعی اش جای قهقهه خنده را، یأس ملال انگیزش جای درد راستین را، درباره این فرد دو چیز می توان گفت:
یکی اینکه از فقدان خودانگیختگی و فردیتی رنج میکشد که شاید علاج ناپذیر بنماید. دیگر اینکه اساساً با ما میلیون ها نفری که در این سیار
بعد از چند سال دلم تنگ شد برای فضای نوشتن در وبلاگ. به این فکر می کردم که چقدر فضاهای مجازی دیگر که دقیقا منظورم اینستاگرام و تلگرام است، هیچ کدام از چیزهایی که می خواستیم را بهمان نداد و همین چیزهای خوبی هم که وبلاگ داشت ازمان گرفت.
داشتم دو دو تا چهار تا می کردم که دارم با گذاشتن وقت زیاد در فضای اینستاگرام چه چیزی می دهم و چه چیزی می گیرم.
_ دوست دارم تاثیرگذار باشم؟ نمی توانم. چون به خاطر انبوه اطلاعات و داده ها، حجم کوچک محتوایی که من تولید
و اما تصاحبگری انسان.
به نظر میرسد که انسانها سوای اینکه کدامشان خواسته یا ناخواسته، کی و چطور کم بیاورند یا نیاورند، تصاحبگرند یا تصاحبگر شدهاند. اینطور که رنج میکشند تا مال خود کنند، آنهنگام لذت میبرند و بعد به ملال میافتند. انگاری دلشان میخواهد یک لپتاپ داشته باشند. پس رنج کشیده و به دستش میآورند و از تصاحب آن شیء لذت میبرند. بعد از چندی که مدلهای جدید و بهتر آمد به ملال فرو میروند. اینجا و اینجا قبلا ملال را شرح
« ما می خواهیم ، می خواهیم ، می خواهیم و می خواهیم . هر کس که به آگاهی می رسد ، در گوشه ی صحنه ی ناخودآگاه ، ده نیاز را در انتظار خود می بیند . اراده ما را بی امان به جلو می راند زیرا وقتی یک نیاز برآورده شد ، نیاز دیگری جایش را می گیرد و بعدی و بعدی و این وضع سراسر زندگی مان ادامه دارد .
شوپنهاور گاهی دست به دامان اسطوره ی چرخ ایکسیون یا افسانه ی تانتالوس می شود تا معضل هستی انسان را بازگوید . ایکسیون پادشاهی بود که به زئوس خیانت کرد و به عنوان تنبی
« ما می خواهیم ، می خواهیم ، می خواهیم و می خواهیم . هر کس که به آگاهی می رسد ، در گوشه ی صحنه ی ناخودآگاه ، ده نیاز را در انتظار خود می بیند . اراده ما را بی امان به جلو می راند زیرا وقتی یک نیاز برآورده شد ، نیاز دیگری جایش را می گیرد و بعدی و بعدی و این وضع سراسر زندگی مان ادامه دارد .
شوپنهاور گاهی دست به دامان اسطوره ی چرخ ایکسیون یا افسانه ی تانتالوس می شود تا معضل هستی انسان را بازگوید . ایکسیون پادشاهی بود که به زئوس خیانت کرد و به عنوان تنبی
بسط/ ملال یک وضعیت ذهنیه حالتی از سرخوردگی خاصه که در ما پدید میآد. به زبان عملیتر حالتیه که در اون به جای نومید شدن برانگیخته میشیم، اما به هر دلیلی نمیتونیم پاسخ مناسبی به این برانگیختهگیمون بدیم. بودن در این وضعیت انگیزشی شدید که حالا سرکوب شده به شدت ما رو آزار میده و شکنجه میکنه.
دلایل مختلفی برای به وجود آمدن این سرکوب و به پیامدش به وجود اومدن ملال وجود داره. در یک تقسیم بندی ساده این دلایل بیرونی و درونی هستند. دلایل ب
خب میبینی که امروز هم شروع شد از ساعت چهارو نیم. و من اصلا احساس خوابالودگی و خستگی ندارم امروز بر عکس روزای قبل . امیدوارم امروز بتونم خوب کار کنم. میدونی یاد چی افتادم؟ یادمه که استادم میگفت ملال حسی هست که کسی میخواد کار کنه ولی نمیتونه و افسردگی چیزی که طرف کلا نه کار میکنه و نه میخواد که کار کنه. منم گرفتار ملالم نه افسردگی. بعضی وقتها واقعا نمیتونی. میخوای اما نمیشه. و گاهی شدتش زیاد میشه. رولان بارت میگفت « در کودکی اغلب و به شدت ملول بود
نوشتهٔ فرشید آذرنگ ، حرفه هنرمند ۱۱
از اینجا فکر میکنم بتونین داشته باشینش.
اولین بار این مقاله رو مرداد ۹۶ خوندم. ببینیم الان برام چجوری هست. من میگم آدم کم بخونه اما درست بخونه. منظورم اینه هر مقاله ای ارزش خوندن نداره بهتره مقاله های خوبو چند بار خوند. سخن بزرگان مائده :دی
علامت انسان رشد نیافته این است که میخواهد بزرگوارانه در راه یک هدف جان بسپارد و حال آنکه علامت انسان رشد یافته این است که میخواهد در راه یک هدف به فروتنی زندگی کند.
ژانر: اکشن، درام، عاشقانه
محصول هندوستان
تاریخ انتشار : 2019
زبان : دوبله فارسی + هندی
مدت زمان پخش : 02:13:29
کیفیت ویدئو : WEB-DL
حجم : 2.5 گیگابایت + 1.25 گیگابایت + 647 مگابایت
امتیاز : 5.7 از 10
خلاصه داستان : این فیلم داستان عشق پاکی است که بین دو جوان هندی به نام های شیوا و آستا با خانواده ها و زمینه های تربیتی کاملا متفاوت، شکل میگیرد. آیا عشق این دو به ثمر می نشیند یا از هم فرو میپاشد؟
نسخه دوبله فارسی سانسور شده
دانلود نسخه 1080p با حجم 2.19 گیگابایت
دانلود نس
علیرضا بهم گفت حوصله ام را ندارد. من سنگینى دماغم را در آن لحظه بیش از همیشه احساس کردم. شب بعد با خواهرم دعواى بدى کردم و به هق هق گریه اى افتادم که ماه و برج میلاد دلشان برایم سوخت. به من گفتند بهانه براى تعلق مى شوند به جبران. عادت شیدا که بهم سرایت کرد، یعنى اینکه دسته نازکى از موهایم را هنگام ملال با ملال ببافم، به لحظه هایى که آدم تاب تحمل خودش را ندارد فکر کردم. لحظه هاى شبیه یه تابلوى زنگ زده روى ساختمانى نیمه بلند که چیز مهمى را تبلیغ نمى
دو روز است که بی حالم. شاید ااز اهل خانه وا گرفته باشم. سست شده ام و بی حالم. سازندگی ویژه نامه ای در مورد دکتر صدیقی ترتیب داده و مطالب عمدتا چکیده و مختصری از دوران زندگی سیاسی اجتماعی اش را آورده است. به نطرم در این مورد بخارا بهتر عمل کرده است که چند شماره پیشش مختص دکتر صدیقی بود.
دو روز است که بی حالم. شاید از اهل خانه وا گرفته باشم. سست شده ام و بی حالم. سازندگی ویژه نامه ای در مورد دکتر صدیقی ترتیب داده و مطالب عمدتا چکیده و مختصری از دوران زندگی سیاسی اجتماعی اش را آورده است. به نظرم در این مورد بخارا بهتر عمل کرده است که چند شماره پیشش مختص دکتر صدیقی بود.
چشمهایش را مقابل آینه تنگ میکند و میپرسد دوباره؟ کمی عقب میکشد و با سردی پاسخ میگوید: دوباره. میپرسد آخر چرا؟ پاسخ میگوید درد دارم خستهام، ملال به جانم نشسته. میپرسد مطمئنی، میگوید معلومه که نه و حتی پشیمونم و به روز شمار افتادهاند که تمام شود. پرسنده میگوید عجب خری هستی تو. میگوید میدانم.
امروز یه اقا پسر ایرانی دیدیم
بچه ها کپییییییییییی حرفایی که من هر روز اینجا مینویسم حرف میزد.
دقیقاااا ایده هاش درباره سوشال دموکراسی، اینکه اینا همه سر و ته کامیونیزمن
درباره کانادا
درباره زندگی
درباره اروپا
درباره امریکا
همه چی!
انگار کپی من بود!
میگفت وقتی توی جامعه خیلی بچرخی و خیلی فکر کنی و خیلی درگیر جزئیاتش بشی همین میشه!
قراره باز همو ببینیم و گپ بزنیم!
نه!
کاری به کار عشق ندارم!
م
ن هیچ چیز و هیچ کسی را
دیگر
در این زمانه دوست ندارم
انگار
این روزگار چشم ندارد من و تو را
یک روز
خوشحال و بی ملال ببیند
زیرا
هر چیز و هر کسی را
که دوستتر بداری
حتی اگر که یک نخ سیگار
یا زهر مار باشد
از تو دریغ میکند...
پس
من با همه وجودم
خود را زدم به مُردن
تا روزگار، دیگر
کاری به من نداشته باشد
این شعر تازه را هم
ناگفته میگذارم...
تا روزگار بو نَبَرد...
گفتم که
کاری به کار عشق ندارم!
قیصر امین پور
نه!
کاری به کار عشق ندارم!
من هیچ چیز و هیچ کسی را
دیگر
در این زمانه دوست ندارم
انگار
این روزگار چشم ندارد من و تو را
یک روز
خوشحال و بی ملال ببیند
زیرا
هر چیز و هر کسی را
که دوستتر بداری
حتی اگر که یک نخ سیگار
یا زهر مار باشد
از تو دریغ میکند...
پس
من با همه وجودم
خود را زدم به مُردن
تا روزگار، دیگر
کاری به من نداشته باشد
این شعر تازه را هم
ناگفته میگذارم...
تا روزگار بو نَبَرد...
گفتم که
کاری به کار عشق ندارم!
قیصر امین پور
+از غصه ی زیاد، دیشب ۹ شب شروع کردم به خوابیدن، ۹ صبح پاشدم. توانایی داشتم ادامه شم بخوابم.
+بعد از مدت ها (۸ ماه) خواستم برگردم به اینستاگرام، وارد نشد.
+برادر برای ماموریت مشهد هست. میخواد برگرده پرواز نیست.
+مامان مریضه. از خودم بدم میاد که براش دختر خوبی نتونستم باشم و نمیتونم براش کسی رو بگیرم که دست به سیاه و سفید نزنه.
+خدایا، واقعا دیگه نتیجه برام مهم نیست. میخوام به ده سال بعد برسم؛ همین.
+خسته ام.
شنبه صبح ها به گمانم از تعیین کننده ترین لحظه های هفته هستند. یک نوع ملال ِ بیدار شدن داری، یک نوع "آیا کاری که می کنم ارزشش را دارد" ِ خاص، یک آن انگیزه ها و بی انگیزگی ها برای اغاز هفته جلوی چشمت می آیند. این لحظه ها به تو نشان می دهند چقدر از پیشه ای که در پیش گرفته ای رضایتمندی. مثلا دلت می خواهد زار زار گریه کنی که می خواهی باز بروی دانشگاه و درب زنگ زده ی ازمایشگاه را باز کنی و داده های به درد نخور ثبت کنی، یا هیجان انجام یک کار مفید داری. من ک
یکی از شاعرانه ترین تعبیرها رو از مرگ شازده کوچولوی اگزوپری داره که فکر میکنه قراره جای دیگه ای بره و اونجا به بدنش نیازی نداره( وقتی مار قراره نیشش بزنه) شازده کوچولو هم تعلقات زیبای زمینی داره؛ بائوباب ها که روزه گی های ملال آورن شاید و گلش و روباهی که برای ترک تنهایی اهلیش میکنه تا دوستش باشه اما در نهایت به جای دیگه ای سفر میکنه.
اوقاتی هست که دلم جوری میگیرد و حالم آنگونه دگرگون میشود که دیگر زمام از دست خارج میشود.. نمیدانم به چه کسی رو بزنم، با چه کسی صحبت بکنم، خجالت میکشم، نمیخواهم باعث ملال کسی بشوم، بیش از این زحمت و بار کسی باشم.. حالم بهم میخورد، بهم میخورد زمینم تار میشود آسمانم و از دست میرود زمان... حتی الا بذکرالله هم انگار افاقه نمیکند... کاش صاحب نفسی بود به او رو میزدم، نمیدانم شاید یکی از شما که از سر اتفاق هم میخوانید یا دنبال میکنید هم دعایتان بگیرد.. خد
اختلافات خانوادگی، یک عشق بی سر و ته و در نهایت قتل و قصاص؛ این شرح مختصر کلیشهای است که تا به امروز بارها در سینمای ایران به تصویر کشیده شده و حالا در «جاندار» هم یک بار دیگر عین این شِبه روایت یک خطی را میبینیم بدون سرسوزنی خلاقیت در خط سیر فیلمنامه. جدا از ملال آور بودن موضوع، سوژه و ایده فیلمنامه، جای این سوال باقی است که مگر چند درصد از خانوادههای ایرانی درگیر چنین مشکلاتی هستند که این حجم از آثار سینمایی درباره این معضلات ساخته م
از غبار بپرس/جان فانته
یک کتاب صمیمی از گشتن ها وبی پولی ها و پول دراوردن ها و پول به باد دادن های یک نویسنده در غربتی خود خواسته. از تقلا برای یافتن ایده ای که بتواند بفروشد ... از سعی برای یافتن تجربه ی زیسته ای که بیارزد! چه نثر شیوایی داشت و چه زبان گرمی . و خط داستانی اوج ها فرود ها به خوبی کنترل میشد تا حدی که میتونم بگم 90 درصد احساسی رو که شخصیت اول تجربه میکرد با خوندن کتاب حس میکردی! وقتی نویسنده می خواست تو رو به خنده و ذوق و شعف وا می داشت
بگرفته عشق، ما را؛ ملک وجود و آنگه؛
عقل آمده که :ما نیز هستیم کدخدائی!
....
از دور دیدمش خِردم گفت :دور از او
دیوانه میکند خِرد دوربین مرا...
....
اگر هلاک خودم آرزوست ...منع نکن
مرا که عمر چنین در ملال میگذرد
....
برفت دوش خیالش ز چشم من ،چه کند؟
مقام بر لب دریا نمیتواند کرد...
....
تاراج کرد دین و دل از دست عاشقان
سلطان نگر!که مایه مشتی گدا ببرد!
....
هجر خوش باشد اگر چشم توان داشت وصال
درد سهلست گر امید دوائی باشد
+همه ابیات از عبید زا
روزهایم به طرز ملال آوری سوت و کور است، در حال حرکت با ریتمی کند و آهسته
عملا هیچ کار مفیدی انجام نمی دهم. فعالیت هایم خلاصه شده در اداره، خواب، اینستاگردی و تماشای سریال. سازم را جمع کرده ام، رمان هایم زیر تخت دارند خاک می خورند، چند وقت است خودآموز طراحی روی میز کتار تختم جاخوش کرده، دریغ از کشیدن یک خط حتی! پیاده روی و کوه و دوچرخه سواری را مدت هاست تعطیل کرده ام. از تلگرام و گروه و چت و همه ی این ها فراری شده ام. خیلی وقت است می خواهم با دوست م
از این تک بعدی بودن جدیدم متنفرم ولی فعلا راه دیگه ای ندارم. به همه چیز شک دارم و انرژی ام در تمام ساعات روز نزدیک به صفره. فردا شروع امتحانات پایان ترم هست و دوتا امتحان دارم. آمادگی ام به طرز ترسناکی کمه. انگیزه ام هر ثانیه فروکش می کنه و نمی دونم به چه امیدی هنوز به ادامه فکر می کنم. لعنت به تمام روزهایی که گذشت و برای من فقط حسرت و خاطره بد به جا گذاشت. تنها چیزی الان می تونم بگم خوبه، رابطه ام با پارتنرمه و اونم به این دلیله که هر دو با تمام وج
در واقع هیچ چیزی ثبات ندارد. باور کنید. من میتوانم یک روز را در ملالی سنگین به فیلمدیدن بگذرانم یا آنقدر غرقِ خواندنِ کتابهایم شوم که نفهمم آن روز چگونه گذشت، یا شاید هم بیشترش را به خواب گذراندم، در حالی که روزِ قبلش زیرِ فشارِ ایدههایی که دربارۀ پول درآوردن بودند مغزم در حالِ ذوبشدن بود و هر لحظه میزانِ زیادی از آدرنالین و سروتونین را در خونم احساس میکردم.
یکی از بارِزترین وجوهِ شخصیتیِ من، مقاومتکردن است. نه، این واقعاً تعری
چیزی که بر من روشن است این است که تو مرا نمیخواهی. به همین صراحت. خواستن به شیوهی خود، سراسر خود خواهی است که حوصلهی مرا سر میبرد. خواستن اگر به طریقهی خون و استخوان نباشد، اگر به شکستن استخوان و مباح کردن خون نباشد، تنها ملال انگیز است. خواستن تو، که البته چندی ست بر اثر رنجت به نخواستن بدل شده، که از سر فرصت و فراغت و اماها و اگرها ست چنگی به دل من نمیزند.
من ایستادم که بار دیگر تو را بخواهم. صریح و برهنه مقابل تو ایستادم و چشمانم را
موفقیت فقط تو کنکور و صرفا ی رشته ی خاص تعریف نشده
موفقیت توی طرز فکر توعه که از راهی ک جلو روته راه موفقیت پیدا کنی
انقد خودتون پشت سد کنکور تلف نکنید
یکم هم ب خدا اعتماد کنید
وقتی یکسال تلاش نکردی دوسال موندی تلاش نکردی رفتی رو سیکل معیوب نمیگم نمون ولی ی اراده ی فولادی میخواد موندن ی روحیه ی آهنی
وقتی ادم پشت کنکوری بودن نیستی روحیه ات ضعیفه خودت تلف نکن
موفقیت فقط در کنکور نیست
زنگ اون یکی درم بزن
چیزی که من خودم تا قبل رفتن دانشگاه
دچارم به ملال و چیزیرو میخوام که هیچ وقت نخواهد بود. یک انیس و مونس، یک عاشقِ تا همیشه عاشق، یک دوست... می دونم محقق نخواهد شد. میدونم ظرف دنیا گنجایش چنین چیزی رو نداره. میدونم همهی این فکرها عبثه. میدونم اگر بخوام در این حال بمونم باید فقط درد بکشم. چرا واقعا من فقط همین رو از دنیا میخوام؟ کوچیک نیست؟ کم نیست؟ شاید چون دست نیافتنیه میخوام و الا چیزی چنان خواستنی هم نیست که باید. چی بخوام جاش؟ مطالعه پیشرفت. این محقق شدنیه و این چ
دانلود فیلم Malaal 2019 دوبله فارسی و کیفیت عالی
دانلود با لینک مستقیم و کیفیت های 480p WEB-DL ,720p WEB-DL,1080p WEB-DL
دوبله فارسی فیلم Malaal 2019 ملال سال History
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
نام : ملال -Malaal 2019لینک IMDbامتیاز :5.7 از 10 – میانگین رای نفرکیفیت : 480p WEB-DL ,720p WEB-DL,1080p WEB-DLموضوع : اکشن، درام، عاشقانهفرمت : MKVحجم : 2.5 گیگابایت + 1.25 گیگابایت + 647 مگابایتمدت زمان: 133 دقیقهزبان: هندی،فارسیسال انتشار : 2019صوت دوبله: دارد
ادامه مطلب
﷽
#آیت_الله_جوادی_آملی:
اگر خواستیم ببینیـــم آیا با خــدا مأنوسیـــــم یا نه باید ببینیــــم از خواندن #قــرآن ڪه سخن خدا با ماست و از خـواندن #نـــــماز ڪه سخن ما با خداست احساس ملال میڪنیم یا احـــــساس نشـــــاط.
#حال_معنویمان_چگونه_است
دانلود آهنگ جدید علیرضا قربانی سرکوب
Download New Music Alireza Ghorbani Sarkoob
آهنگ جدید علیرضا قربانی بنام سرکوب
در این سرای بی کسی در این سرای بی کسی کسی به در نمیزند
به دشت پر ملال ما به دشت پر ملال ما پرنده پر نمیزند
دانلود آهنگ با کیفیت 320
متن آهنگ سرکوب
آهنگ های علیرضا قربانی
رولان بارت، پیام یزدانجو، نشر مرکز
+در کودکی اغلب و به شدت ملول بودم. این روحیه ظاهرا خیلی زود در من بروز پیدا کرد،همهٔ عمر همچنان همراه ام بوده، و با وخامت عود میکند.( البته ، دفعاتش هرچه بیشتر ، به لطف کار و دوستان کم شده) و این نکته همیشه برای دیگران محسوس است. ملالی هول انگیز ، تا حد زجر : چیزی چون آن حسی که در میز گرد ها ، سخنرانی ها ، شب نشینی با غریبه ها ، و تفریحات دسته جمعی به من دست می دهد: ملال را هرجایی می توان دید. آیا ملال همان هیستر
«ای کسانی که از آب و گِل آفریده شده اید، ای غفلت پیشگان مغرور و مست به آن چیزی که بر شما حرام شده است، توجهی نمی کنید. آیا فرقی میان آلودگی و ناپاکی نیست؟ و میان حوریان خوش خویی که از دروغ بدورند و بدون ملال و خشم برای انسان ماندگارند و بکارت شان پیوسته ثابت است، آرام تر از کف و شیرین تر از عسل در میان بستری معلق در امواج متلاطم دریای شراب و عسل که پایانی ندارد. این سلطه ای ناتمام و نعمتی جاودانگی و دائم است. جهان در اختیار خداوند حکیم و باقی است
کاش چون پاییز بودم ... کاش چون پاییز بودم کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم برگهای آرزوهایم یکایک زرد میشد آفتاب دیدگانم سرد میشد آسمان سینه ام پر درد می شد ناگهان طوفان اندوهی به جانم چنگ میزد اشکهایم همچو باران دامنم را رنگ می زد وه ... چه زیبا بود اگر پاییز بودم وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم شاعری در چشم من می خواند ...شعری آسمانی در کنار قلب عاشق شعله میزد در شرار آتش دردی نهانی نغمه من ... همچو آوای نسیم پر شکسته عطر غم می ریخت بر دلهای خسته
آیا درمان افسردگی با داروهای گیاهی ممکن است؟ در کل موضوع درمان افسردگی با داروهای گیاهی نامفهوم و ناقص است!
بهترین روش های درمان افسردگی با داروهای گیاهی
ما می دانیم که انواع مختلفی از افسردگی وجود دارد.
از افسردگی اساسی و افسرده خویی با علایم و شدت بیشتر گرفته تا ملال پیش از قاعدگی که علائمش با شروع دوره کاهش می یابد یا افسردگی بعد از زایمان، افسردگی سایکوتیک و افسردگی فصلی که در فصلهای پاییز و زمستان رخ می دهد و…
ادامه مطلب
تولستوی میگوید :ما نفرین شده ایم ..نفرین برای انسان که در بهشت تن آسای بیکار و شادمان بود ..او هیچ نگرانی از بابت تن اسایی اش نداشت . آسوده بود و شادمان بدون ذره ای احساس ملال و بیهودگی ..آسودگی ای که با حرارت بوسه ی لب های داغ و مرمرین حوا و رد دندان های آدم بر گوشت سیب ممنوعه نفرین شد..چرخ در آسمان چرخید و تبعید خاکزادگان کافی نبود نفرین با آنان ماند و بعد از آن ما فرزندان نفرین زهدان حوا را دریدیم و بر روی زمین آسمان را در آغوش گرفتیم...در
دوس دارم با یکی حرف بزنم...
نمیدونم درباره چی!... فقط دوس دارم حرف بزنم...
شاید یه دلیلش اینه که کلا ما ایرانیا دوس داریم درباره هرچیزی اظهار فضل کنیم!
یعنی یه نفر یه چیزی بگه، بعد ما دربارهش نظر بدیم... بریم توی فاز سخنرانی...
واقعا الان نیاز دارم! خیلی وقته موندم توی خونه و نتونستم دوستان رو مستفیض کنم!
هیچ وقت نمی شنوید ورزشکاری در حادثه ای فجیع، حس بویایی اش را از دست بدهد. اگر کائنات تصمیم بگیرد درسی دردناک به ما انسان ها بدهد، که البته این درس هم به هیچ درد زندگی آینده مان نخورد، مثل روز روشن است که ورزشکار باید پایش را از دست بدهد، فیلسوف عقلش، نقاش چشمش، آهنگساز گوشش و آشپز زبانش را. درس من؟ من آزادی ام را از دست دادم و اسیر زندانی عجیب شدم که نیرنگ آمیزترین تنبیهش، سوای این که عادتم بدهد هیچ چیز در جیبم نداشته باشم و مثل سگی ب
صدای یکنواخت معلم ،کلاس درس را کسل کننده و ملال انگیز می کند . تنوع در کیفیت صدا ، نحوه ی بیان، تن صدا و سرعت گفتار، بیاگر نشاط و سرزندگی معلم است.ارام صحبت کردن و زیر و بم کردن صدا ،سبب جلب توجه و اشتیاق دانش اموزان به تدریس می شود. پس انواع سرعت در صحبت کردن را تمرین کنید . در ضمن تمرین ، متوجه خواهید شد که هنگام تغییر از یک سرعت به سرعتی دیگر ، توجه مخاطبان شما به انچه می گوید ،بیشتر می شود.
روزها معمولن خسته و کلافه ام دنبال یه گوشه ای هستم که بخوابم، شبا اما خونه سهم منه مدام به بابا سر می زنم و قایمکی از راه برانولش بهش ویتامین تزریق می کنم و شنفتنی گوش می دم و مثل قدیما دور خودم می چرخم و به تمام خونه سر می کشم و معمولن تو سکوت خونه همیشه چند تا خیا شور رو خرت خرت می خورم و آخرش رو یه مبل می خوابم ( قابلیت خوابیدن رو کاناپه و مبل دو نفره و حتی یه نفره رو دارم) تا صبح بشه و آفتاب نزده بیدارم بار و بندیلمو که می بندم و از کنارش که ر
مردمی بودند در تاریخ دور
سربلند و شادمان ، پر شرّ و شور
صنعتی پر رونق و کسبی حلال
غرق خوشحالی به دور از هر ملال
اختلافی شد سر مرز و حدود
اصل مطلب بود آبی از دو رود
حاکم یک سرزمین با ادّعا ،
گفت مال ماست این رود هر دوتا
حاکم همسایه با صبر و وقار ،
گفته است هستیم ما هم در کنار
از دو رود جاری در منطقه
برده ما هم سهم ، حرفی منطقه
حرف همسایه پذیرفته نشد
نطفه ی جنگ و جدل ها بسته شد
گشته درگیری چو آتش شعله ور
هر یک از هرسو به دیگر حمله ور
ادّعای بیخودی از ح
تمام این هفته میخواستم بنویسم. درباره اینکه هوا واقعا خوبه اما من رو غمگین میکنه. درباره اینکه دوست دارم ۱۴ساله باشم. دوست دارم شبیه ۱۴سالگیم از رمان های نودوهشتیا طور لذت میبردم. دوست دارم ریاضی میخوندم. نجوم میخوندم. خدایا، نجوم میخوندم. درباره اینکه خیلی استرس دارم. و خیلی میترسم. درباره اینکه برعکس همیشه هیچ لیست ارزویی برای امسال نساختم. اینکه از ارزوهام میترسم. اینکه نمیتونم غذا بخورم، نمیتونم بخوابم، تمام مدت سردمه و میدون
تماشای داستان زندگیِ آدم های طبقه ی محرومِ این جامعه ی آلوده به بی عدالتی ، دردناک است و غم آلود .
کیارستمی این درد لاعلاج را به وسیله ی یک قهرمان کوچک به تصویر می کشد.
زندگی ملال آور و حسرت بار کودکی که عاشق فوتبال است و برای این عشق همه کار می کند . انگار که توپ وسیله ای است برای رهایش او از تبعیض و تنبیه و بی تفاوتی و فقر و هزار درد دیگر . .
او که می داند خیلی چیزها را در زندگی از همین کودکی اش باخته ، نمی خواهد از عشقی که همچون مرهم است برایش دل
رمان قشنگی مال عهد پیشامدرن توی پیچا پیچ تپه ها و دهاتی که جزیره وار هر کدامشان دنیایی بودند و "ارتباطات" مبتذلشان نکرده بود. طوری هر تپه و دره ای برای خودش دنیایی بود که به راحتی نه ماه تمام مادری از بچه هشت ساله اش بیخبر می ماند در حالی که بچه اش یکی دو روز پیاده فاصله نداشت با او.
و قصه قصه قصه.....توی خون و جوب و ریگ هر دهی و هر تپه ای و هر زمینی قصه بود. قصه ها همه یکی بود و به هم می پیوست. کل ماجرا یک قصه بود.آخیش که دل چقدر از این قصه ها خواسته بو
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
این صبح تیره باز دمید از کجا کزو
کار جهان و خلق جهان جمله در هم است
گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب
کاشوب در تمامی ذرات عالم است
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عام که نامش محرم است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
جن و ملک بر آدمیان نوحه میکنند
گویا عزای اشرف
توضیحاتی در مورد شرم shame و گناه guilt از دیکشنری پروفسور سلمان اختر ۲۰۰۹
گناه یک تجربه ملال آور متعاقب زیر پا گذاشتن قوانین ملی، خانوادگی یا مذهبی است یا حتی تفکر به این زیر پا گذاشتن ( transgression ) است.
براساس نظریه فروید منشاء گناه ادیپال و برمی گردد به آرزوهای پدرکشی و
زنا با محارم در کودکی ، و به دنبال احساس گناه نیاز به
ادامه مطلب
به شدت کلافهم. امروز با این امید بیدار شدم که اینترنت وصل شده باشه و بتونم انباشت کارهای عقبماندهی این چند روز رو جبران کنم. اما هنوز خبری نیست. رفرنسهای پایاننامهم نیاز به اصلاح داره و تا زمانی که اینترنت در دسترسم نباشه نمیتونم درستشون کنم و وقتی نتونم رفرنسهامو درست کنم کتابخونهی دانشکده تاییدش نمیکنه و اینجوری کل پروسهی فراغت از تحصیلم(!) به تاخیر میفته. حسنی به مکتب نمیرفت وقتی میرفت جمعه میرفت! منم این چند وقت
شبهای سرد و طولانی را محبوب من
بگو چگونه از سر بگذرانم
وقتی در آن دورتاریک، کوچهپسکوچههای شهرم
صدایم میکنی
مرا به خود میخوانی
در چشمانم خیره میشوی
برای لحظهای گذرا
میگذاری به تماشایت بنشینم
وقتیکه باد میپیچد در گسترهی بازوانت و نوازش میکند نازکای بیرنگِ گردنت را.. و میپیچاندم در آنجا و میمیراند مرا..
آنجا که مهمان از نفسافتاده و از راه دورآمدهاش منم و جز آنجا همهچیز ملال است و سکوت..
آنجا که چشم اگر بینداز
زندگی کردن در دنیای ایده ها زندگی پر مخاطره ایست
نه قبل از معدن و نه بعد از معدن
یکه تنها در صدر جدولی است که رتبه ی دیگری بعد از او نیست
انگار مثل آن سکانس معروف فیلم ماتریکس، مأموری در ابتدای راه دو قرص در دستش بگیرد و بگوید:
قرص اول تو را به زندگی معمول میبرد
قرص دوم تو را پرت میکند به دنیای بی بازگشت ایده ها
من، قرص دوم را برداشتم
مامور گفت: «برندار!» برداشتم
گفت: «بازگشت ندارد!» برداشتم
گفت: «زندگی پر ملالی است!» اما من برداشتم!
قرص را بلعی
سایت about.me یکی از سایت هایی هست که می توانید درباره خودتان مطلب بنویسید. اگر برای خود وب سایت ندارید این وب سایت برای شما این امکان را تا درباره همه چیز بنویسید درباره خودتان ،علایقتان، تخصصتان، معرفی پیجتان در شبکه های اجتماعی و ...
وب سایت طلوع فیلم مطالب را درباره خود در این سایت نوشته و لینک آن را در زیر برای شما قرار داده است.
https://about.me/hosseinfilm
حس نبودن تو عجب سخت نابجاستاندوه رفتن تو غمی سخت وجانفزاستدر حیرتم از آن همه ابراز عشق تودرمانده ام، فرار،کجای قرار ماستازچه فرار می کنی از عشق دم نزناین درد عشق نیست، تبانی قصه هاسترنجیدنت درست،غلط گفتنم صحیحکو ببخششی که حال بزرگان قومهاستافسرده ای، ملال تو افزون زحد شدهاین نکته هم دلیل همان درد و رنجهاستپا می کشی تو از دل من میروی بروباور نمی کنم که هجر سر آغاز ماجراستبا دست بسته لب بگشایم به احتضارجانم بگیر و سخت نگیر ،این قضا بلاستدر
باسمه تعالییاران پیغمبرمقدادغزل۳
گفت پیغمبر پیام نور مطلق ذوالجلالدر خصوص حب جمعی، صاحب شأن و جلال
می نماید نام آنها را، پیمبر این چنینهست مقداد و ابوذر ، مظهر صد ها خصال
همره سلمان و مولا ، می کند تاکید حقچون نمی خواهند آنان، ذلت و ظلم و ظلال
گفت صادق در خصوص ابن اسود اینچنیندر مقام هشتم ایمان و فهم است و خیال
او نگوید فاطمه قبرش کجا مخفی بودمی کند تشییع وی را، می برد بهر وصال
هست پیوندی ورا ، با دخت عموی نبیچونکه احمد دید وی را صاحب درک
ســــزاوار مـــــــرد نیست!
ما را تمام لذت هستی به جستجوستدر پشت چارچرخه ای فرسودهکسی خطی نوشته بود:” من گشته ام، نبود!تو دیگر نگرد، نیست ”این آیه ملال در من هزار مرتبه تکرار گشت و گشتچشمم برای این همه سرگشتگی گریست…چون دوست در برابر خود می نشاندمشتا عرصه بگوی و مگوی می کشاندمشدر جستجوی آبی حیات؟در بیکران این ظلمات آیا؟در آرزوی رحم؟ عدالت؟دنبال عشق؟دوست؟ما نیز گشته ایم!
ادامه مطلب
و اما جواب من به این بنده خدا:
استغفرالله این چرت و پرتها چیه میگین شما اصلا شما میدونید اگه بدی ها وجود نداشت و همیشه خوبی بود و مرگ نبود جمعیت دنیا باید ب ی مقدار ثابت میموند و دیگه تلاش و رقابت برای زندگی معنی نداشت و زندگی بسیار خسته کننده تکراری و ملال آور بود! بلایای طبیعی و مریضی ها و بدی ها و.... بوجود اومدند تا ی عده ای از انسانها حالا یا ب علت سهل انگاری مثل مردم ما در جریان کرونا یا بی گناه بمیرند و انسانهای جدیدی جاشون بیان و فکرها و
هیچی نیست که دوای درد بی درمون رخوت و ملال بشه. میم حق داره و صادقانه هم گفته من نیاز دارم یکی باشه جذبم بش، یکی باشه که باهاش در ارتباط باشم. واقعیت تلخ یا هرچی راه خودش رو میاره. میم ازم خسته نیست اما عادی شدم و کافی نیستم. رخوت زندگی رو نمیتونه با من بشوره، و من هم. خب چه باید کرد؟ به نظرم باید بپذیریم و تسلیم بشی. باید بپذیریم و کنار بیای با ماجرا. اون دیگه یک ماهیه. هرچی سفتتر بگیری سریعتر لیز میخوره و میره. و از طرفی هم اون آدمه و یکبا
شروع می کنم به نوشتن
پاک می کنم.
و مجددا از نو می نویسم.
از بین بی نهایت لغات موجود در سرم می گردم که واژه ای را پیدا کنم. نمی توانم.
حساس تر از همیشه به دنبال کلماتی هستم که بتوانم با آن ها درباره چیزی که می خواهم بنویسم.
کم پیش می آید دچار چنین حالتی شوم مگر اینکه درباره آن موضوع خاص هنوز به نتیجه کلی نرسیده باشم. یعنی وقتی موضوع تازه ای مطرح می شود تا نفهمم با خودم چند چندم نمیتوانم آن طور که شایسته است درباره اش بنویسم.
بلاتکلیفی یک وقت هایی مث
زنگ
درس
فعالیت های انجام شده (تدریس)
فعالیت های خواسته شده (تکلیف)
اول
فیزیک
حل صفحه دوم برگه داده شده
درباره (سوخت های فسیلی چگونه تولید می شوند ) حداقل 2 صفحه تحقیق کن(یک صفحه درباره نفت و گاز و یک صفحه درباره ذغال سنگ ) ، درباره سوخت های فسیلی تحقیق و جند دقیقه صحبت در باره ان (اختیازی)
دوم
عربی
پرسش از دریس 1 2 3 4 5 ، پرسش از درس 6
پرسش از درس 6
سوم
ریاضی
حل نمونه سوال پیشرفت تحصیلی
امادگی برای جلسه بعد
چهارم
هنر
اجرای کسانی که ساز می زنند
کتاب
سالها میگذرد و طعم خوش روضه همچنان پای دندانم است. به همین خاطر محرم را دوست دارم و مرور خاطراتش را بر خیلی از چیزها ترجیح میدهم.»
کتاب حاوی قصههایی از خاطرات اصحاب روضه است که سه فصل دارد. فصل اول درباره خدای تعالی و حضرات معصومین، فصل دوم درباره عالمان دینی و فصل سوم درباره شهدا، پیر غلامان و هنرمندان است.
هم کوپه ایم
با یه دانشجوی عقده ای،
یه سلیطه؛ ازینایی که هی داد و بیداد میکنن... و همش میگن ایران بده، عربا ملخ خورن، آلمان اقتصادش قویه ولی در عمل نهایتا نظرانشون درباره ی کاشت ناخن و شینیون عروس میتونه مورد قبول باشه..
و یک آدم بی نهایت معقول و آروم.
درباره ی این نفز سوم چیز زیادی در دسترس نیست ، ولی درباره ی دانشجوی عقده ای میتونم بیشتر توضیح بدم :))
تا خود کوپه اومد و کمکم کرد :) بعدش صبر کرد قطار حرکت کنه، دست تکون داد! بعد رفت خونشون!
برای تمام شبها.
این را دیشب توی نوشتههام نوشتم و زیرش همه چیز خالی ماند. دیدی بعضی بغضها چنان در گلویت میماند که هیچ حرفی را نمیتوانی بزنی و این همه هم نداشتنت را بهانه میآوری؟ این من بودم و این چند روز.
در این میان، یخ زده و منتظر و پاییز زده به تمام این چند روز فکر میکنم و به لحظههایی که پاییز بودند و گذاشتم محو شوند. این گذاشتن چهقدر ملالانگیز است. فراموش کردن. فراموش. بهانه کردن. بهانه.
لحظههاییش یادم ههستست. دستت. نق
خدایامن هرچی که چشم میگردونم توی زندگیم...هرجا رد و اثری از موفقیتهای ریز و درشت میبینم ...تو ذره ذره میدرخشی...گمان میکنم اگر اونجا ایستادم این تو بودی که یک جوری راهمو به سمتش کج کردی و آدمای خوب و حرفای خوب رو تو راهم قرار دادی و تهش دستمو به نشونه پیروزی بردی بالا...خلاصه که تو این لحظات آغشتهی "دیده هرجا باز میگردد دچار رحمت است" میشم و دلم میخواد برای همهاش تو رو شکر کنم...اما هرجای زندگیم که با شکست و سختی و نشدن و ناامیدی همراهه من
تنها جمله ی کلیشه ای که شاید من بهش ارادت داشته باشم اینه : چقدر زمان زود میگذره . میتونه برام ویران کننده هم باشه و ملال آور .
باورم نمیشه از شبی که با بغض خوابیدم چون صلاح مصدوم شده بود و لیورپول مظلومانه (!) جام رو از دست داد .باورم نمیشه یکسال و چند روز از اون شب گذشته و حالا لیورپول یک مدال نقره یک طلا و یک جام داره !
باید بیشتر از چیزی که الان هستم خوشحال باشم ، فکر میکنم اصلا خوشحال نیستم .
شاید چون یک ماه پیش وقتی تو لیگ قهرمان نشدیم بهم
تنها جمله ی کلیشه ای که شاید من بهش ارادت داشته باشم اینه : چقدر زمان زود میگذره . میتونه برام ویران کننده هم باشه و ملال آور .
باورم نمیشه از شبی که با بغض خوابیدم چون صلاح مصدوم شده بود و لیورپول مظلومانه (!) جام رو از دست داد .باورم نمیشه یکسال و چند روز از اون شب گذشته و حالا لیورپول یک مدال نقره یک طلا و یک جام داره !
باید بیشتر از چیزی که الان هستم خوشحال باشم ، فکر میکنم اصلا خوشحال نیستم .
شاید چون یک ماه پیش وقتی تو لیگ قهرمان نشدیم بهم
کم نیستند کسانی که از بیروح بودن زندگی در دنیای معاصر شکایت دارند. چون باید شبانهروز کار کنند، دائم خود را کنترل کنند و خواسته یا ناخواسته تابع قانون باشند. اما چگونه میتوان در چنین شرایطی با سختیها کنار آمد و بهتر زندگی کرد؟
زیگموند فروید دریکی از کتابهایش، «تمدن و ملالتهای آن» میگوید: متمدن شدن و به دنبال آن زندگی مدرن، باعث پیچیدهتر شدن امیال و خواستههای آدمها شده است. درنتیجه، ارضاء نیازهای ما هرروز سختتر از گذشته می
دمای بدنم، این روزها بالاست، لبانم
خشک و انگشتانم بی رمق شده اند، صدایم بالا نمی رود، خوابهای ناز بهاری
برایم ملال آور شده است، اما هیچ کدام مانع بندگی من نمی شوند.من این
روزها ، در مهمانی معبود به سر می برم، چه روزهای زیبایی است. عده ای می
گویند روزه نگیر تو نحیفی ولی من می گویم نگو نحیف، من حنیف هستم و در راه
مستقیم.همه ی سختی های ظاهری و مادی ماه رمضان، برای پرورش انسانهایی
بااراده و متقی است زیرا این ماه عزیز با نخوردن و نیاشامیدن به ما
سلام:))
دکتر مجتبی شکوری، که احتمالا خیلیهامون میشناسیمش - یک واقعبین و در عینحال آرمانگرا، یک لطیف متفکر پرهیجان- دو سال پیش ٨گام برای موفقیت در سال جدید نشون داد.
«من مجتبی شکوری هستم و فکر میکنم این حرفها درباره دنیای بعد از مرگ نیست. حقیقت واقعی درباره زندگی قبل از مرگ است. درباره این که چهطور به سن ٣٠ یا شاید ۵٠سالگی برسید بی آن که بخواهید تفنگ روی شقیقهتان بگذارید.»
درباره ٨ زندان صحبت کرد که باید ازشون فاصله بگیریم. ک
دقیقا الان یک ماه هست که دست و دلم به مطالعه آزاد نرفته و وقتم رو دارم به بطالت تمام می گذرونم،قرار بود بعد از سفر کربلا یک بازنگری در خودم انجام بدم ببینم با خودم چند چندم؟!،به همین بهانه دست از مطالعه کشیدم تا کمی بیشتر درباره آموخته هام فکر کنم...و الان نه چیز جدیدی یاد گرفتم و نه بازنگری درباره خودم انجام دادم و نه درباره آموخته هام فکر کردم...
ادامه مطلب
خخخخخخخخخخ اینو درباره نظر امریکا درباره پول شویی در کانادا بخونین ها ها ها
امریکا میگه کانادا یکی از مهم تری کشورهای پول شویی جهانه :))))
گرگ زاده اینو بخون برای اطلاعات عمومیت خیلی خوبه. آفرین کفتر کاکل به سر.
نظر امریکا درباره پول شویی کانادا
درباره لنزهای رنگی چشم بیشتر بدانید
درباره لنزهای رنگی چشم بیشتر بدانید ، امروزه به مدد تکنولوژی، انسان می تواند رنگ چشم های خود را به طور موقت تغییر دهد. لنزهای رنگی در طیف رنگی گوناگون قابلیت استفاده بر روی چشم ها را دارند.
خانم ها بیشترین متقاضی لنزهای رنگی می باشند. لنزهای چشمی کاربرد زیبایی و یا طبی دارند.
ادامه مطلب
اساسیترین سوالاتی که معمولا افراد درباره بیت کوین میپرسند،
حول محور واحدهای ارزی آن است. سوالاتی درباره ارزش آن، امنیت، تاریخچه و
در نهایت این پرسش که بیت کوینها از کجا میآیند؟ در این مقاله به جواب
سوالات خود درباره چگونگی کار استخراج بیت کوین خواهید رسید.
ادامه مطلب
شبها واقعا سخت میشه. فکر کردن به این که چندتا روز دیگه رو باید شب کنم تا تموم شه این وضعیت عذابم میده. حداقل اگه میدونستم...
و فکر کردن به این که منتظر چیام حتی از اون هم بدتره. انگار چیزی که پر از ملالم کرده این خونهنشینی باشه. ولی خب... من گول میخورم و فکر میکنم که مشکلم فقط همینه. و همین سخته. و شبها واقعا سخت میشه...
It was late at nightYou held on tightFrom an empty seaA flash of lightIt will take a whileTo make you smile
پ.ن. روزها خوبه امّا. تا وقتی به فردا فکر نکنی همه چی خو
عصر امروز در دیدار اساتید: ما درباره مسائل ناموسی انقلاب مذاکره نمیکنیم؛ درباره توانایی نظامی مذاکره نمیکنیم/ مذاکره درباره اینجور مسائل، دو کلمه است: آنها میگویند این را میخواهیم، ما میگوییم نه! مثل قضیه آن خواستگاری که پرسیدند چه شد؟ گفت همه چیز پیش رفته غیر از دو چیز: ما میگوییم دختر شما را میخواهیم و آنها میگویند غلط میکنید!منظور اینها از مذاکره، مذاکره با آمریکاست که گفتیم مذاکره نمیکنیم؛ مذاکره هیچ فایده ای ندارد و ضرر هم دارد.
انشا در مورد یک روز سرد زمستانی انشا درباره یک روز برفی انشا در مورد یک روز سرد زمستانی را توصیف کنید انشا کوتاه درباره برف انشا در مورد برف با مقدمه خاطره از یک روز برفی انشای ذهنی درباره برف داستان کوتاه در مورد یک روز برفی
ادامه مطلب
انشا کوتاه درباره برف انشا درمورد زمستان پایه هفتم انشا در مورد برف با مقدمه انشای ذهنی درباره برف انشا در مورد زمستان با مقدمه و نتیجه انشا درباره روستا در زمستان انشا در مورد کوهستان برفی انشا در مورد یک روز سرد زمستانی
ادامه مطلب
امام صادق ع از پدرانش از رسولخدا ص حدیث کند که فرمود سه دسته اند که هم نشینی با انها دل را بمیراندک
وهم نشی با اراذل و فرومایگان گفت و شنود با زنها و نشتن و نشتن با توانگران حدیث 9 از لقمان حدیث شد که به پسرش گفت ای پسر جانم زیاد با مردم نزدیک مشوکه مو جب. دوربت از دلها انها شوی یعنی چون زیاد رفت و امد با مردم کردی موجب ملال و خستگی انها شود ودر نتیجه مورد بی مهری انان واقع شوی یکسره از انان دوری مکن که اعننایت نکنند و خوار و بی مقدار شوی هر ج
انشا فیل و فنجان طنز انشا طنز درباره ی فیل و فنجان معنی فیل و فنجان داستان کوتاه درباره فیل و فنجان انشا درباره فیل و فنجان به کمک راههای پرورش فکر انشا فیل و فنجان جدید تفسیر ضرب المثل فیل و فنجان انشا درمورد فیل و فنجان با مقدمه و نتیجه
انشا در ادامه مطلب
ادامه مطلب
به استادم گفتم بیا یک ساعتی حرف بزنیم او هم قبول کرد.اول درباره تحقیقات اخیرش درباره سرطان گفت و بعد هم از عرفان سرخپوستی برایم حرف زدگفتم چند تا توصیه و راه حل به من بده که خیلی از دست این روزهایم کلافه ام گفت بنویس.اینها هم توصیه هایش با پاره ای توضیحات:
ادامه مطلب
میگوید:-بزرگترین رؤیات چیه؟ نگاهم را از پروانهای که بال میزند نمیگیرم. در همان حال، لبم را با زبان تر میکنم و پاسخ میدهم:-اینکه یه پروانه باشم.بلافاصله میپرسد:-چرا؟ پروانه، از بال زدن خسته شد و بر روی یک گل نشست.اینبار نگاهم را به او میدوزم.-چون شنیدم پروانهها عمرشون یه روزه.صورتش به نشانهی نفهمیدن در هم میشود. و من ادامه میدهم: -تکرارِ مکرّر یک چیزی همیشه خسته کننده و ملالآور بوده. حتی اگه اون چیز، خوشایند و خوب باشه. مثل ز
فرهنگ آسیای شرقی همیشه جذابیت ویژه ای دارد و نکاتی درباره کشورهای آسیای شرقی وجود دارد که تحسین همگان را بر می انگیزد. در این مقاله حقایقی جالب درباره کشور ژاپن را بررسی می کنیم.
ژاپن، کشور چشم بادامی ها، فرهنگ و تمدنی غنی دارد. ژاپن از پیشگامان صنعت و نوآوری در جهان است و مردم این کشور به سخت کوشی مشهورند. تفاوت های گسترده فرهنگی بین غرب و شرق آسیا باعث شده که حقایق و قوانین ژاپن برای ما جالب به نظر برسد. در مقاله به معرفی حقایقی جالب دربا
شاید بتوان گفت از زمانی که کامپیوتر ها وارد زندگی افراد شده اند شکل زندگی انسان ها به شدت تغییر کرده است و زندگی به سمتی رفته است که محاسبات دقیق و گرافیک بالا توانسته است جای زندگی واقعی افراد را به شدت پر کند.
یکی از مهم ترین رشته های تحصیلی مهندسی کامپیوتر است. افراد زیادی مایلند در این رشته تحصیل کنند و در شغل های مختلف و بسیار متنوعی که مربوط به آن است شاغل شوند. با پرشین وی همراه باشید تا درباره رشته کامپیوتر و آینده شغلی آن در ایران بی
#شهید_نوشت سخن شهید مهدی لطفی درباره ❤ عشق ❤… در تاریخ ۱۷ محرم سال ۱۳۷۸ متن : اینکه من از این آمدنها و رفتنها یک چیز را فهمیدم که انسان فقط باید به ❤عشق❤ سه چیز زندگی را ادامه دهد ، والغیر ولا غیر : اول : ❤خود انسان❤ است که عشق انسان به خود …
نوشته سخن شهید لطفی نیاسر درباره عشق اولین بار در شهید محمد مهدی لطفی نیاسر. پدیدار شد.
صبحتون بخیر ی سوال درباره توییتای جانگ کوک..چرا جانگ کوک چند روزه (بهتر بگم کل تابستونو) هیچ عکس یا ویدیویی نزاشته.....همه اعضاء از کارایی که می کنن فیلم می گیرن و عکس و می زارن ولی جانگ کوک نه ...همه میگن شاید منتظر یه فرست مناسبه ....منکه نمی دونم ....اگه دلیلشو می دونید بهم بگید....ممنون....
صداهای زیر و شاد و کودکانه دائم توی گوشم است. همه جای خانه را تسخیر کردهاند. توی خلوتگاه و توالت هم صدایشان میآید. فقط زیر دوش که باشی صدای آب بر آنها غلبه می کند، گاهی غرقشان می کند و گاهی ارتجاعش می دهد تا حد نافهمی.
بله! ما محکومان به تماشای بیست و چهار ساعته برنامههای کودک و نوجوان. حس بدی نیست! حس خوبی هم نیست! یک حس خنثی است. تشکیل شده از مقادیری کلافگی و ملال.
اعتراف میکنم بعضی از برنامهها واقعا جذب کننده است و همانطور که داری آ
بوی وطن
از هواپیما که پیاده می شویم گویی هوای شرجی ماهشهر به پوستم خورده
است فرزندم می گوید پدر انگار اینجا همه بوی ماهشهر می دهد می گویم خوب
اینکه عالی ست هم فال است و هم تماشا.. یعنی هم دل و هم دنیایت تامین است.. به عبارتی
دلت ماهشهر است و دنیایت کیش و هر دو گوشه هایی از وطن هستند ...که هیچ جایی وطن
نشود...
کیش علی ربیعی (ع-بهار)
سروده تذرو ملال
مرا به خامشی ببر
خزان پیر سالها
کلاغ صبح را بخوان
به رسم قیل و قالها
عجیب نیست این سفر
در آرزوی دفع شر
درباره ما
چارتر دوران (گروه فارس گشت) با هدف ارائه خدمات نوین در صنعت گردشگری سیستم فروش پروازهای سیستمی و چارتری : لحظه آخری و ارزان را راه اندازی نمود.در صورت بروز هرگونه مشکل لطفا با شماره تلفن های اعلام شده در انتهای صفحه تماس حاصل نمایید.
با نامنویسی نامزدهای شرکت در یازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی، جمعی از نیروهای عدالتخواه به موازات نمایندگانِ دوگانۀ ملالآور اصلاحطلب_اصولگرا وارد رقابتهای این دوره شدهاند.این رخداد میتواند آغازگر فصل نوینی در سپهر اجتماعی و سیاسی ایران باشد که با سیر نزولی ائتلافهای سنتی همزمان شده است؛ کما اینکه در دیگر نقاط جهان، شاهد عدم اقبال به احزاب سنتی و روی آوردن مردم به نیروهای تحولگرا و ضد فساد هستیم.در ایرانِ ما نیز،
سلام کنم یا نکنم! آخه اومدنی که رفتنی داره، دیگه سلام نمی خواد. یعنی تا بخوای سلام کنی باید خدافظی رو شروع کنی.
دلم تنگ شده بود. برای فضایی که خودِ خودِ هستم. بدون روتوش، نقاب و هر پوششی مزخرف دیگه ای که آدمو شکل دیگه ای تحویل دیگران میده!
زندگی فاجعه بار این روزها ادامه دارد. یعنی زندگی هر طور شود، فقط ادامه داشتن را بلد است. چه از آسمان سنگ ببارد، چه اتش و کرونا و موشک!
راه خودش را می رود. فقط نمی دانم احساس هم دارد که گاهی دلسرد شود، خسته شود ا
انسان، مربی خود
انسان یک فلز یا یک سنگ گران قیمت نیست که او را به دست یک صنعتگر ماهر بدهیم و همه آرایش و پیرایش او را از آن صنعتگر بخواهیم،
⤵️ انسان یک گیاه نیست که او را بدست باغبان بسپاریم و فقط باغبان را مسئول همه چیز او بدانیم،
⤵️انسان از آن جهت که انسان است علاوه بر قوای نباتی و احساساتی حیوانی، دارای قوه عقل و اراده است، عقل و اراده نمی گذارد که صد در صد تابع عوامل خارجی باشد، مانند یک فلز و یک سنگ تابع حرکات دست یک صن
درباره مها
درباره ما ،مجموعه مها متشکل از یک تیم حرفه ای ومتخصص چند سالی است که درزمینه ی تبلیغات مجازی و آفلاین فعالیت دارد.
این مجموعه سعی دارد با ارِائه ی خدمات تبلیغاتی با کیفیت عالی ، قیمت مناسب و متناسب با شغل شما عزیزان به پیشرفت شغلی و در نتیجه پبشرفت جامعه کمک کند.
شما عزیزان در همه ی زمینه های تبلیغاتی که شرکت مها در آنها فعالیت دارد می توانید با مشاوره ی رایگان از کیفیت و هزینه ی خدمات ما اطمینان حاصل کنید و بعد از آن با این مجموع
دوستان خوبم
ببیندگان عزیز
همکاران محترم
دوستان اهل قلم
بیان در وضعیت قرمز به سر می برد !! مواظب وسایل و لوازم و نوشته های خودتون از هم اکنون باشین !!
از همین الان بنظرم با نوشته هاتون برین به جاهای امن !!
تا قبل اینکه زلزله چند ریشتری نیومده و اینجا رو مثل سال ۹۳ _۹۴ بلاگفا ویران نکرده به جاهای امن
موقتا نقل مکان فرمایید !!
و این هشدار رو جدی بگیرین !!
چیزی که هست و من امروز شاهد بودم و دوستان دیگر هم همچون من شاهد بودند و هستند
امنیت بیان و بخ
اگه بتونی از 100% توانایی های مغزت استفاده کنی چی میشه؟
اگه همه ی آدما از 100% توانایی های مغزشون استفاده کنن، یه گله آدم داریم که همه مثل همن؟
یا تو شرایط یکسان، راه حل های یکسان به ذهن شون میرسه...؟
قضیه از این قراره که برایان به قرصی دست پیدا کرده که میتونه توانایی مغزشو افزایش بده و اونو به سوپرآدم تبدیل کنه.
و این سریال سعی میکنه به سوالای بالا جواب بده.
ریتم فیلم عالی ، نه خیلی کند و نه تند، نه ملال آور و نه خیلی سخت.
این بچه ژیگول سعی میکنه cool
در حالت عادی:_بچه کجایی؟_فلان جا!_عاقا من عاشق فلان جام!حالت دوم:_بچه کجایی؟_قزوین!!_قزویییین[یک متر فاصله میگیرد :| ]عاقا درباره همه شهرا یه چی میگند درباره ماهم میگند دیگه,شماها چرا باور میکنید:|+مبهم؟!خدایی یه ایمیلی چیزی بده بعد برو,بیمعرفت بازی درنیاریا++ در راهآهن^^
هوا آنقدر سرد بود که بخار دهانت را ببینی و زمین آنقدر نم داشت که نقش کف کفشهایت پشت سرت راه بیفتند. زیر این سقف بیرون را نگاه کردن، به تمامی نگاه کردن و تمامیت را خواستن چنان که گویی کاج و باران و گنجشک و لانه و برگهای ماسیده کف زمین و نیمکت سیمانی و حتی صداها را در آغوش بگیری که همه مال من است و من خوشم به این خانواده. من در این مجمع حلقه بسکتبال، خط سفید روی آسفالت، درختهای توت سر بر آورده از تورهای فلزی، تک صندلی زیر کاج و کلاغهایی که
ما در این عالم
که خود کنج ملالی بیش نیست،
عالمی داریم در کنج ملال خویشتن
[شهریار]
صدای بچه دبیرستانیا رو که از امتحان دارن برمیگردن از پنجره ی باز اتاق میشنوم، چقدر دلم برای اون زمانها تنگ شد برای زنگای ورزش، برای کلاسای it، دلم تنگ شد برای از حفظ پروین اعتصامی خوندن معلم ادبیات، برای پنجشنبه سالن گرفتن بچه ها، برای زمانی که سری داشتیم آسوده زیر بال خویشتن.
به فکر اینم که زمان میتونه بی رحم ترین ابزار خدا باشه برای انتقام از ما، فکر اینکه چر
عوارض خودارضایی در دخترها خود ارضایی در زمان پریودی خودارضایی، نیاز طبیعی یا گناه کبیره؟ ارضا شدن در قاعدگی ضرر دارد؟ پریودی و خودارضایی نامنظم بودن پریود و خودارضایی نیاز جنسی و خودارضایی در دوران پریود متخصص زنان و زایمان آیا گناه خودارضایی تو دوران پریود بیشتر میشه؟ ارضا شدن در زمان پریودی ضرر دارد؟ ارضا شدن زن در زمان پریود از طریق مالش چوچوله کاهش خونریزی های عادت ماهیانه یا هایپر منوره (منوراژی) با طب علت درد پریود و د
درباره این سایت